به گزارش خبرنگار مهر، «سیاست، توسعه، محیط زیست» عنوان نشستی بود که عصر روز پنجشنبه (۴ تیرماه) در موسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی پرسش به مناسبت هفته جهانی محیط زیست برگزار شد. در این نشست محمدامین قانعی راد و حسینعلی نوذری سخنرانی کردند.
در نشست «سیاست، توسعه، محیط زیست» محمدامین قانعیراد، رئیس انجمن جامعه شناسی ایران درباره «الگوهای توسعه، عدالت و محیط زیست» و حسینعلی نوذری، پژوهشگر و نظریهپرداز حوزه علوم سیاسی درباره جایگاه «نظریههای محیط زیست درنظریه سیاسی معاصر» سخنرانی کردند.
نوذری: مسائل و مشکلات محیط زیستی را باید از چشم دولت دید
نوذری به عنوان نخستین سخنران این نشست گفت: ماهیت بحثی که در اینجا صورت می گیرد بین رشته ای است یعنی اینکه بحث محیط زیست فقط یک بحث جغرافیایی و محیط زیستی نیست و فقط اهالی این حوزه ها چنین دغدغه هایی ندارند بلکه مسئله محیط زیست امروز مسئله همه ماست و کسی نمی تواند خودش را از این موضوع دور نگه دارد.
وی افزود: متأسفانه در سه دهه اخیر به دلیل سوء مدیریت هایی که داشتیم به اینکه دیدِ کوتاه مدت داشته باشیم عادت کردیم و متأسفانه فقط دوره خودمان را می بینیم و توجهی به این موضوع نداریم که محیط زیست فعلی فقط برای نسل ما نیست و نسل های بعدی هم حق استفاده از آن را دارند. بنابراین مسئله محیط زیست دیگر فقط یک مسئله فیزیکال نیست و باید اصحاب تاریخ، مدیریت، فرهنگ و هنر هم از منظرهای مختلفی با این موضوع درگیرشوند و اگر در ماه چندین نشست هم با این موضوع برگزار شود بازهم عقب هستیم.
نوذری ادامه داد: امروزه هیچ نظریه سیاسی و فلسفی را نمی بینیم که در آن از دو جریان «فمنیسم» و «محیط زیست» حرفی زده نشده باشد. نظریه سیاسی کلاسیک به دغدغه هایی مثل چیستی زندگی خوب، حقوق و آزادی های فردی، میزان دخالت یا دامنه شمول اقتدار دولت درباره آزادی های فردی، نقش یا کارکرد شهروندان، تکالیف و حقوق آن ها می پردازد. اما از قرن نوزدهم به بعد تحول اساسی رخ می دهد و رویکردهای پوزیتویستی تغییر می کند. براین اساس ملاک و معیار روش شناسی برای تحلیل پدیده های سیاسی، اجتماعی و مادی با توسل به علوم تجربی ممکن می شود. به این ترتیب علوم انسانی و سیاسی اگرچه داعیه علمی بودن را دارند اما باید از چارچوب های علوم تجربی مثل آزمایش، آزمون و فرضیه سازی تبعیت کنند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: پس از طرح نظریه رفتارگرایی و انقلاب رفتارگرایی این موضوع مطرح شد که موضوعات علوم سیاسی و مقولات علوم سیاسی هم می توانند مانند سایر پدیده ها مورد محک و آزمون قرار بگیرند و به وسیله آزمون های کمی می توان رفتار سیاسی افراد را پیش بینی کرد. از همین جا بود که بحث رفتار انتخاباتی هم مطرح شد. به این معنا که رفتار انتخاباتی رایدهندگان را میتوان با انجام آزمونهایی پیشبینی کرد که به کدام حزب رای میدهند. پس از آن حدود سال ۱۹۵۶ مرگ نظریه سیاسی اعلام شد و مطرح شد که بهخاطر پوزیتویست ها و دترمنیست ها فلسفه سیاسی و نظریه سیاسی دورهاش تمام شده است. اما در دهه های ۸۰ و ۹۰ میلادی دوباره شاهد بازگشت مجدد نظریه سیاسی هستیم با این تفاوت که نظریه سیاسی مدرن از حالت انتزاعی به حالت عملی و practical درآمد و در آن مباحثی مثل حقوق بشر، محیط زیست و فمنیسم مطرح شد.
نوذری ادامه داد: از بعد از انقلاب صنعتی، با توجه به پیشرفت و تکنولوژی تصاویری به ما نشان داده شد که در همه آنها دودهای سیاه و آلودگی دیده میشود. از قرن بیستم به بعد، با توجه به نقش گسترده دولت به عنوان کارگزار صنایع و کارخانجات، ماهیت مسائل محیط زیست از حوزه علوم اجتماعی به علوم سیاسی کشیده شد. به این ترتیب بخش عمدهای از آلودگیها و بحران های محیط زیست بیشتر از هرچیز به ساختارهای قدرت موجود در جوامع برمیگردد و توجه دولت ها را به خود جذب می کند اما دولتها در جوامع بسته و غیردموکراتیک عمدتاً تابع هیچ اصول و قانونی نیستند و کار خودشان را میکنند فارغ از اینکه فکر کنند که این امر برای محیط زیست ضرر دارد یا فایده.
وی در پایان گفت: براساس این نظریه، اصحاب محیط ز یست تأکید میکنند که پیش از هرچیز باید شرایطی فراهم کرد که سیاستها و مکانیزمهای اعمال شده توسط دولت ها بسامان و عقلانی شود. چرا که مواردی مثل انرژی هستهای، کارخانجات، معادن، احداث راه و جاده، نظارت بر رفتار ماشین ها همگی جزو مواردی است که به دولتها مربوط می شود نه مردم معمولی. بنابراین اگر جنگل ها خراب میشود ربطی به مردم عشایری که در آن زندگی می کنند ندارد و باید آن را از چشم دولتها دید.
قانعیراد: مارکسیسم تاریخی یکی از عوامل جهانی تخریب محیط زیست است
دومین سخنران این جلسه، محمد امین قانعیراد بود که به نسبت نوذری منسجم تر و مرتبطتر با موضوع بحث صحبت کرد. وی گفت: براساس رویکرد اکولوژی که در حال حاضر وجود دارد، مشکل حاضر یک مسئله اقلیمی است و احتیاجی نیست که جامعهشناسان و روانشناسان و تاریخ دانان وارد بحث بشوند. از نظر برخی هم این مسئله یک مسئله فنی و مهندسی است که مهندسان باید آن را حل کنند و نتیجه نهایی این نوع تفکرات هم چیزی است که همگی مشاهده می کنیم.
قانعیراد با اشاره به نظریه نوستالژیک توضیح داد: براساس نظریه نوستالژیک یا پیشامدرن، یک نوع پایداری در زمینه طبیعت و فرهنگ وجود دارد و در واقع این دو، به نوعی با یکدیگر در توازن و تعادل هستند به عبارتی در آن دوران بین طبیعت و فرهنگ شکاف هستیشناختی وجود نداشت. به اصطلاح عبارت «دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند» حاکم بود ولی در حال حاضر متأسفانه این دید در جامعه وجود ندارد. در آن دوران یک نوع همدلی بین انسان و طبیعت وجود داشت و انسان همه چیزش را از لباس گرفته تا خورد و خوراک و آداب رسوم از طبیعت میگرفت، نمونهاش برگزاری جشن هایی مثل مهرگان و اینها. به نوعی در چنین دورانی به چهار عنصر آب، باد، خاک و هوا اعتقاد وجود داشت ولی امروزه با وجود تکنولوژی این اعتقاد از بین رفته است.
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران افزود: رابطه پایدار زمانی میشکند و از بینمیرود که تکنولوژی نوین وارد چرخه طبیعت میشود. در واقع با ورود تکنولوژی، انسانها نظامهای فکری جدیدی میسازند و مشکلشان را به وسیله آنها حل میکنند. در چنین شرایطی دو نظام فکری توسعه و عدالت و ایدئولوژی توسعه و ایدئولوژی عدالت مطرح میشود. به این ترتیب یک سازمان اجتماعی – شناختی به وجود میآید که این سازمان ها با ابداع چارچوبهای جدید نیازهایی که فرهنگ قدیمی پاسخگوی آنها نبود را پاسخ میدهد.
قانعی راد افزود: به همین دلیل این دو جریان فکری هردو به تخریب محیط زیست منجر شدند، با اینکه هم توسعه خوب است هم عدالت اما این دو آنگونه که برما پدیدار شدند نوعی گردباد تخریب محیط زیست ایجاد کردند. در جریان فکری توسعه دو ایدئولوژی اقتصاد و مهندسی وجود دارد. براساس ایدئولوژی مهندسی، محیط مصنوع روزبه روز بزرگتر و محیط طبیعی روزبه روز کوچک تر میشود، به عنوان مثال محیط شهر تهران هر روز وسیع تر میشود ولی زیست محیط شهری آن هرروز کوچکتر میشود.
وی اضافه کرد: مهندسان توجهی به طرح هایی مثل طرح «آمایش سرزمین» (انطباق فعالیت ها با مقتضیات جغرافیایی و محیطی) ندارند، در عوض بیشتر به آرایش زمین فکر می کنند. نگاه مهندسی نگاهی مبتنی بر عزم است بدون توجه به شرایط و موقعیت، به همین دلیل هم میتوان گفت که روح مهندسی با اصالت تکنولوژی همراه است.
قانعیراد در ادامه به جریان فکری عدالت پرداخت و توضیح داد: همانطور که اشاره شد در جریان فکری توسعه، نخبگان کار را جلو میبردند اما جریان فکری عدالت به مردم و ملت مربوط می شود. به عقیده من مارکسیسم تاریخی یکی از عوامل جهانی تخریب محیط زیست است که نمونه آن هم در کشورهای مثل شوروی، کوبا و ... دیدیم. به عنوان نمونه تخریب محیط زیست پس از فروپاشی جماهیر شوروی پدیده عجیبی بود که در جای خودش موضوع قابل مطالعهای است.
وی افزود: ایدئولوژی چپ هم در ایران موضوع توزیع محیط زیست و منابع بین آدمها را راهانداخت و این نگاه در ایران بعد از انقلاب هم حاکم شد که هرکسی باید سهم خودش را از زمین، آب، جنگل و ... بگیرد. تصویب قانون توزیع عادلانه آب در سال ۱۳۶۱ نمونهای از این مشروعیت بخشیدن به توزیع منابع طبیعی بود. براساس تصویب این قانون به نوعی به حفاریهای غیرمجاز مجوز داده شد و مردم تشویق شدند که حق خودشان را بگیرند این در حالی است که در سال ۱۳۴۷ که قانون ملیشدن آب تصویب شد، ماده های آن قانون در جهت حفظ بیشتر آب بود و اگر همان قانون تا امروز ادامه پیدا می کرد امروز مشکل آب نداشتیم. دغدغه قانون توزیع عدلانه آب، عدالت در تقسیم آب بود اما دغدغه قانون ملی شدن آب، حفظ آن است.
وی در پایان گفت: با تصویب قانون های دیگری از این قبیل و ادامه چنین جریاناتی مردم روز به روز بیشتر طبیعت را حق خود دانستند و به این فکر افتادند که من ندارم، بدبختم پس باید حقم را از زمین بگیرم در صورتیکه این نوع عدالت ناپایدار است و همه ما را به زمین میزند و بدبختمان می کند. زمین قواعد خاص خودش را دارد و با ما شوخی ندارد اگر قواعدش را رعایت نکنیم به ما لگد میزند پس باید حواسمان را جمع کنیم که با آن چه می کنیم. متأسفانه امروز دیگر مناطقی تحت عنوان مناطق ممنوعه و حفاظت شده نداریم و دست بردن به هرمنطقهای برایمان امکانپذیر است. نتیجه بحثم اینکه هردو نگاه نامبرده (توسعه و عدالت) با شرایطی که گفتم برما پدید آمده است، همه چیز را کالایی میکنند و باعث میشوند که ما محیط زیست و زمین را به شکل یک کالا ببینیم و پیش خودمان بگوئیم که خب چرا من نباید آن را داشته باشم!
نظر شما